باشگاه فرهنگی ورزشی صنعت‌مس‌کرمان
Sanat Mes Kerman F.C.
تاریخ روز
جمعه 10 فروردین ماه 1403 ساعت 06:09:18
نوع قلم :‌   اندازه‌ی قلم :‌

پورشیخعلی: آمده‌ام که سرباز مس باشم

سه‌شنبه 15 دی ماه 1394 ساعت 14:55

بعد از گذراندن خدمت سربازی باردیگر احسان پورشیخعلی به مس بازگشت تا مسیر فوتبالی خود را از جاده‌ی نارنجی کرمان به مقصد برساند. او که در نیم فصل دوم لیگ یک این فصل در مس توپ خواهد زد، در گفتگوی مفصل با نشریه‌ی فردای کرمان بیشتر از خود و راه پیش‌رو می‌گوید.

مجتبی تقوی سرمربی مس بود و تمرینات شروع شده بودند. بیست روزی ازتمرینات گذشت که به پسر اندوهجردی و نه چندان بلند قامت نارنجی‌ها خبر رسید، سرباز شده است و نمی‌تواند تیم‌ شهرش را در فصل پیش روی فوتبال همراهی کند. احسان تازه روی کار آمده بود وپس از چندسال پشت خط ماندن تازه در برخی بازی‌ها ده دقیقه، پانزده دقیقه به میدان می‌رفت تا به قول معروف آب دیده شود و با تجربه!

اما هرچه بود گذشت و احسان پورشیخعلی نوزدهم خرداد سال نود و سه هرآنطور که بود به تیم نیروی زمینی تهران رفت تا در لباس مقدس سربازی برای تیمش فوتبال هم بازی کند. خیلی‌ها در آن مقطع وقتی حس و حال پریشانش را می‌دیدند، می‌گفتند او دیگر نمی‌تواند فوتبالیست بزرگی شود و قطعا به مشکل می‌خورد. اما انگیزه‌ی احسان نه پول فوتبال بود و نه شهرتش، او فوتبال را ساده دوست داشت. مثل همان فوتبال بازی کردنی که در بین نخلستان‌های خرما آن را آموزش دیده بود.

احسان پورشیخعلی که هیچ بازی‌ای را با لباس تیم نیروی زمینی تهران از دست نداد حالا همچنان با افتخار دوباره به تیم استانش بازگشته است. به سراغش رفتیم تا هم از هجده ماه سربازی‌اش بشنویم و هم از انگیزه‌اش برای صعود به لیگ برتر با لباس تیم مس.

به قول معروف تازه داشتی در تیم مس جا می‌افتادی و به یک بازیکن ثابت در ترکیب یازده نفره تبدیل می‌شدی که سرباز شدی...

خب، این هم قسمت من بود. البته بد هم نبود و جالب است بدانید از این اتفاق خیلی هم خوشحالم، چراکه پوشیدن لباس سربازی برای هر ایرانی در هرجایگاهی واجب است و من هم از این قائده مستثنی نبودم.

اما معمولا فوتبالیست‌ها سعی می‌کنند به هرنحوی که شده معاف شوند تا به فوتبال‌شان هم از نظر فنی و هم از نظر مالی ضربه نخورد، صادقانه بگو برای معافیت با پارتی بازی گامی برداشتی؟

ببینید، زمانی که نامه‌ی سربازی‌ام به دستم رسید من در تمرینات مس بودم و آقای تقوی سرمربی بودند، و از برخوردها و با تمریناتی که از خودم به نمایش گذاشته بودم همه می‌گفتند که امسال بازیکن فیکس هستی و ... و قطعا من هم نمی‌خواستم این فرصت استثنایی را از دست بدهم. بنابراین چندبار برای معافیت پرس و جو کردم که دیدم شامل من نمی‌شود و راستش را بخواهید نه پول زیادی داشتم که بخواهم کارت معافیت آنطوری بگیرم و نه خودم دوست داشتم این مساله روزی برایم دردسرساز شود. و تصمیم گرفتم راه سالم را بروم. هرچند گذشتن از قرارداد مالی خوب و سوختن و ساختن با حقوق ماهیانه هفتاد هزارتومان سربازی حکایت خاص خودش را دارد اما به هرحال این شتری است که درب خانه‌ی هر پسری می‌خوابد.

منظورت از کارت معافیت آنطوری همان کارت‌های جعلی است که خیلی از فوتبالیست‌ها گرفته بودند؟

دقیقا...

حتما وقتی معافیت‌های جعلی لو رفت و فوتبالیست‌ها محروم شدند خیلی خوشحال شدی که این‌کار را انجام نداده‌ای، درست است؟

واقعا خدارا از ته دل شکر کردم که در آن روزها دلم نلرزید و این کار را نکردم.

به تو هم این نوع معافیت پیشنهاد شده بود؟

حتی وارد فاز پرس و جو هم نشدم که بخواهند پیشنهاد دهند، وقتی دیدم معافیت کفالت و ... شاملم نمی‌شود خیلی سریع اقدام کردم که به تیم نیروزمینی بروم.  ضرر هم نکردم، هجده ماه هم سربازی‌ای را به پایان رساندم و هم همه‌ی بازی‌ها را بازی کردم و تجربه‌ی بازی در پایتخت را هم کسب کردم. البته اینطور فکر نکنید که در آن مقطع من خیلی خوشحال شده‌ام که سرباز شدم، بلکه خیلی زود خودم را با شرایط وقف دادم تا بتوانم تمرکزم را بر روی فوتبال بگذارم.

وقتی سرباز شدی ابتدا خبررسید که احتمالا به تیم ملوان بندرانزلی خواهی رفت اما چی شد که نیروزمینی را انتخاب کردی؟

برای من بازی کردن مهم بود، اتفاقا صحبت‌هایی هم شد که به ملوان بروم اما با توجه به شرایطی که ملوان داشت بازی کردن در این تیم خیلی سخت بود و از همین رو من تصمیم گرفتم به نیروزمینی بروم تا موثر باشم و بازی‌ام به چشم بیاید.

صحت داشت تقوی کارت را برای رفتن به نیروزمینی درست کرده بود، این خبر را تایید می‌کنی؟

بهتر است بگوییم آقای تقوی مشورت داد تا به نیرو زمینی بروم چراکه این تیم مرا می‌خواست و من برای انتخاب بین ملوان و نیرو‌ زمینی از ایشان هم کمک گرفتم.

وقتی رسما به تیم نیروزمینی رفتی در اولین بازی فصل گذشته به کرمان آمدی و رو در روی تیم مس قرار گرفتی که اتفاقا خیلی هم خوب بازی کردی، از آن بازی برایمان بگو...

من به نیروزمینی نرفته بودم که بخورم و بخوابم، رفته بودم که فوتبال بازی کنم. تلاش کنم که فیکس باشم! اما در رابطه با آن بازی باید بگویم هم استرس داشتم و هم انگیزه، که خداروشکر انگیزه‌ام باعث شد بازی خوبی از خود ارایه دهم و استرسم هم که باعث شد چند موقعیت خوب گلزنی را خراب کنم.

البته پس از بازی شایعاتی مبنی براینکه مخصوصا به مس گل نزدی هم به گوش می‌رسید...

اصلا صحت ندارد، اینکارها دیگر منسوخ شده است. به خصوص آن هم در اولین بازی فصل که 3امتیازش تعیین کننده نبود و چیزی را تغییر نمی‌داد. البته باید اعتراف کنم که تحت هیچ شرایطی نمی‌خواستم مقابل مس گل بزنم چراکه نمی‌دانستم پس از گل باید چکار کنم. منطورم این است نمی‌دانستم باید خوشحالی کنم یا غمگین باشم و اینکه اصلا اگر گل بزنم پس از بازی دوستانم و هواداران مس چگونه با من برخورد خواهند کرد.

پس از گلزنی به مس می‌ترسیدی؟

نه اینکه بترسم، اما به معنای واقعی استرس داشتم.

و در این تیم آنقدر خوب بودی که موقع جدا شدن از چند تیم مهم مثل راه‌آهن، ماشین سازی، خونه‌به‌خونه، فجر و ... پیشنهاد داشتی، چرا بازهم به مس برگشتی؟

هم با مس قرارداد داشتم و هم اینکه به معنای واقعی دلم برای کرمان تنگ شده بود. ضمن اینکه فوتبال و زندگی من با مس گره خورده و باشگاه روی من سرمایه‌گذاری کرده و فکر می‌کنم عادلانه نبود که بخواهم جز مس به تیم دیگری بروم.

اما فوتبال حرفه‌ای چیز دیگری می‌گوید و معمولا در فوتبال کشور ما این صحبت‌ها متاسفانه خیلی کمرنگ شده است...

متاسفانه در فوتبال ما خیلی چیز‌ها کمرنگ شده است، این اعتقاد من بود که به تیم شهرم بیایم و بخواهم با این تیم دوباره به لیگ‌برتر برسم.

تیم مس، امسال با هدف صعود پا به مسابقات گذاشته، فکر می‌کنی دوباره نماینده کرمان به لیگ برتر صعود می‌کند؟

شک نکنید مس امسال لیگ‌برتری خواهد شد، همه چیز در این تیم جفت وجور است، چراکه هم باشگاه  تغییرات مدیریتی را پشت سرگذاشته و هم کادرفنی و بازیکنان خوبی در تیم فعالیت دارند. فقط در چند پست تیم دچار مشکل و ضعف بوده که با تغییرات و جذب بازیکنان جدید این مشکل هم حل خواهد شد. و این را به صراحت می‌گویم که فوتبال کشور منتظر بازگشت تیم مس است و لیگ‌برتر بدون حضور مس لطفی ندارد.

بگذریم، بهترین خاطره‌ات را از دوران سربازی تعریف کن...

محل خدمت من پادگانی بود در سرپل ذهاب کرمانشاه، یعنی 20کیلومتری مرز و از آنجا من امریه شده بودم به تیم نیرو زمینی و از همین رو هروقت امریه تمام می‌شد می‌بایست بروم کرمانشاه و دوباره تمدیدش کنم برای پادگان جی، تا بتوانم برای نیروزمینی بازی کنم. یک روز که امریه‌ام تمام شد و رفتم پادگان کرمانشاه گفتند باید امشب را بمانی و نگهبانی بدهی تا فردا، پس فردا امریه‌ات را تمدید کنیم. اتفاق همان روزهایی هم بود که در اخبار می‌گفتند داعش به مرز کرمانشاه رسیده و اخبارش را منتشر می‌کردند. انصافا که خیلی استرس داشتم و ناراحت بودم. که در همان حال و هوا گفتند فرمانده پادگان امریه را صادر کرده و برو تهران! انگار دنیا را به من داده بودند و از خوشحالی سر از پا نمی‌شناختم. و به جرات می‌توانم بگویم این بهترین خاطره من از دوران سربازی است.

 

لینک خبر‌ :: http://mes-fc.ir/news/?Id=372